Wednesday, July 4, 2007

داستان های خاله سوسکه از محمد جون


روزی بو دروزگاری مملی قصه های ما هوای ایتالیا به سرش زد و رفت ایتالیا



اونجا سخنرانی قرایی کرد و رفت توکوچه چندتا دختر و زن وایساده بودن تو کوچه


اونم انگار نه اینکه مسلمونه یه راست رفت و با دخترا دست داد حتی به پیرزنه هم رحم نکرد و با اونم دست داد
به اون دختره بدجوری زل زده بود بی...حیا
آقا گاوه که گاوم بود از این کار محمد جون خیلی ناراحت بود و رفت و به مرغ و خروسای ایتالیا گفت


مرغ و خروسای ایتالیا هم لباساشونو پوشیدن و آماده تظاهرات شدنو اونا گفتن مافیا رو ولش خاتمیو بگیر که دخترامونو


اما دیگه توجیهات و دروغا و تکذیبای الکی مملی و بروبچ دوم خرداد هیچ فایده ای نداشت که نداشت حتی با کمک روزنامه های مزدورچلغوزیشون

Monday, June 25, 2007

آی قصه قصه قصه....

قصه های مَحَمَدی و دوستای قدرت طلبش
روزی بود روزگاری یه پسره بود که صداش می کردن محمد. باباش آدم خوبی بود ولی خودش خیلی بد بود. تا اینکه باباش که امام جمعه یزد بود، از دنیا رفت. مردم یزد و بقیه جاها اومدن و باباشو با عزت و احترام دفن کردن و قبرش شد محل استجابت دعاشون.
می دونید چرا؟ آخه باباش از رهبر کشورشون سنش بیشتر بود؛ اما یه ذره هم غرور می گن چند سال قبل تر یه دفعه باباش رفته بود جبهه. آقا(رهبر) تو یه لیوان آب خوردن بعد آقا روح الله خاتمی رفت و ته مونده لیوان آقا رو خورد. آقا گفتن: آقا روح الله چی شد که این کارو کردید؟ آقا روح الله گفت: برا تبرک این کارو کردم. می گن این سید روح الله از دو تا بچش می ترسیده و دعا می کرده که محمد و محمدرضا شون هیچ وقت هیچ کاره ای نشن! آخه می ترسیده که گند بزنن و کارا رو خراب کنن. آقا روح الله تقوای زیادی داشت و مردم یزد اونو به عنوان سمبل دینداری می شناختنش ولی محمد که لباس باباشم پوشیده بود؛ بدون اینکه راه باباشو بره، اینطور نبود و همه اونو مثل غربزده ها نگاه می کردن. این محمد قصه ما مدتی رفت آلمان و بدتر شد. دوتا کلمه فلسفه غرب هم خونده بود و خیال می کرد که اون فیلسوفای غربی تونستن همه مشکلاتو حل کنن با چرندیاتشون. اون فقط حرفای اونا تکرار می کرد نه حرفای باباشو. خیال می کرد که همه چی رو بلده و می تونه رئیس بشه. اون با اعتباری که باباش داشت مردم رو گول زد و با چاخان فراوون خیلیا رو که خیال می کردن اونم یه سید زد و اونا بهش رای دادن؛ غافل از این که چندتا دزد خفن مثل بهزاد و حسین و محمد چریک و...هستن که اونو علم کردن. محمدرضاشونم فوری اومد و از مقام داداشش سوء استفاده کرد و فوری مشتی غربزده و مقام پرستو دور خودش جمع کرد و جبهه مشارکتو درست به این امید که همه دوستای محمدشون بیان دور اون و اونم رئیس بشه! اما کروبی و اصغرزاده و ... فهمیدن و جبهه محمد رضا شد حزب! یک حزب در کنار چهل تا دیگه حزب کوچیک و بزرگ دیگه دوم خردادی و دوتا ارباب و برادر بزرگتر به اسمای «حزب کارگزاران سازندگی؟!» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؟!»ایران خلاصه دعوای قدرت میون حامیای محمد جلو اومد و مردم دیگه خسته شدن। تو این وسط بعضیاشون که خیلی بی در و پیکرتر بودن مثل سروش و اصغرزاده و علوی تبار و عبدالله نوری و اکبر گنجی، شروع کردن به امام و شهیدا و ائمه و پیغمبرا بد و لبیراه گفتن। مردم دیگه فهمیدن که این محمد خاتمی و دوستاش نه به درد دنیاشون می خوره نه به درد آخرتشون। مردم پشیمون شدن و فهمیدن که:گیرن پدر تو باشد فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل بد کلاهی سر مردم رفته فهمیدن که روزنامه ها خیلی دروغ گفتن و فریبشون این ادامه همون سرمایه داری و غربزدگی سابق تا اینکه محمود محمود خیلی ساده و صادق با مردم حرف زد و مردم اونو رئیس اما محمد و دوستاش که برای قدرت می مردن شوکه شدن. تصمیم گرفتن که دوباره روزنامه بزنن و محمودو خراب کنن. اومدن دست به دامن بانکدارا و گردن کلفتایی مثل حسین مرعشی و کرباسچی و عطریانفر شدن. اونام اومدن و چندتا روزنامه زدن به اسمای شرق و هم میهن و کارگزاران و اعتماد و اعتماد ملی. این دفعه اینا با حزب جدیدشون اعتماد ملی کروبی رو هم گولش زدن و زیر سایه برادر بزرگتر «حزب کارگزاران» و «سازمان مجاهدین» شروع کردن به خراب کردن محمود تا مردم از محمود دوباره دلسرد بشن و به محمد و دوستای بدش دوباره رای بدن؛ با قلمِ مزدبگیرایی مثل مسعود بهنود و محمد قوچانی و عماد باقی و سایرین
اما مردم این دفعه دیگه گول اینا رو نمی خوردن. محمد قصه ما دیگه به اینجاش رسیده بود و به دستور اربابا و برادر بزرگا گفت این دفعه کاری می کنم کارستون. اینو گفت و فوری رفت ایتالیا. اول سخنرانی کرد و هرچی دلش خواست گفت. بعدش چندتا دختر و زن ایتالیایو پیدا کرد راست راست رفت و با بی حیایی با اینا دست داد. انگار اصلا دین نداشت. آخه مسلمونا می گن که دست دادن با نامحرم حرومه مخصوصا اگه اون نامحرمه نیمه برهنه باشه مخصوصا اگه دوربینا داغشته باشن فیلمبرداری کنن و تو یه آدم مهم باشی و مشتی دیگه از تو الگو بگیرن. انگار نه انگار که ایتن محمد آقاهه پسر آقا روح الله خوب بوده. اصلا به باباش نرفته بود. بیخود نبود که باباش ازش می ترسید. دفتر محمد دید خیلی بد شده و اومد بیانیه داد که چرا فیلم این افتضاح محمد جونو پخش کردین. این خیلی خلاف شرعه ولی نگفت که محمد نباس خلاف کنه و خلاف شرع اصلی خود ما هستیم و شهواتامون و قدرت طلبی هامون و دروغ گویی یامون. محمد چند روز بعد که دید خیلی اوضاع بی ریخت شده و آبروی خودشو و رفیقای قدرت طلبش رفته و مردم بیشتر شناختنشون، گفت اصلا اصل ماجرا دروغ بوده! غافل از اینکه بوی گند افتضاحش دنیا رو گرفته بود و یه فیلم جدید از همین جریان اومد روی سایتای خارجی. دیگه نمی شد منکر قضیه شد. دیگه نمی شدم بگی اینا رقبای سیاسی ما هستن که رفتن و نقاب ما رو زدن و با زنه هرکاری خواستن کردن و به گردن مکا انداختن. بعضی رفیقاشم رفتن اگه می شه اسلامو عوضش کنن و به روزش کنن تا دست دادن با نامحرما و بی حجابا عیب نداشته باشه ولی دیدن اسلام تابع شهوتای اونا نمی شه. بعضیاشونم گفتن حالا محمد یه غلطی کرد چرا ما هی می گید که دیدن مخالفاشون راسی راسی درد دین دارن و می ترسن کار محمدی اراذل و اوباشو شارژ کنه و اونا بیان و هرکاری می خوان با ناموس مردم بکننخلاصه محمد در آب و تاب بود که گند یه کار دیگه محمد هم در اومد. رفته بود ایتالیا سخنرانی یا یه گزارشکر مامانی ایتالیایی با بدن نیمه لخت کنار محمد خفن قصمون نشسته بود و دیگه میلیمتری فاصله نداشتن و داشتن مصاحبه؟!!؟!!؟ می کردن خیلی بوی گند محمد زیاد شده بود که فیلمبردار ایتالیایی هم اومد و داغ محمدو تازه کرد و تو وبلاگش نوشت که تعجب می کنم که محمد چرا می گه من دست ندادم؟! محمد جون دیگه داشت می مرد؛ اما دلش خوش بود که به اون حمله کردن و می تونه با رسانه های حزب پولدارا و گردن کلفتا (کارگزاران و مجاهدین) مثل کارگزاران و هم میهن و اعتماد و شرق و اعتماد ملی و .... خوب مظلومیت نمایی کنه ولی اونقدر گند کاراش در اومده بود که دیگه نمی شد مردمو خرشون کرد و سوارشون شد و ازشون رای گرفت. محمد بد کاری کرده بود. اون پشیمون بود و دیگه هیچ کاری نتونس بکنه! ولی اون بازم دلش خوش بود که با رسانه هاشون می تونن مردمو گول بزنن و مردم همه چیو یادشون می ره و اونا می تونن دوباره برگردن و رئیس بشن... اما مردم دیگه ایندفعه... ادامه داستان را هرکسی برای خودش تعریف کند

برای سوم تیر و معجزه اش


خداوند دوبار خنده اش میگیره: یه بار وقتی که بخواد به يكي عزت بده، اونوقت بندگان خدا بخوان كوچيكش گنند. دوم وقتي كه بخواد يكي رو خوار كنه، ديگران بخوان بزرگش كنن

هرکی دیگه هم اینقدر در حرف و عمل تناقض داشت همین جوری می شد

Thursday, June 21, 2007

داستانهای یه آدم خوب که با شیطونا بد بود


روزی بود روزگاری
یه نفر بود که دوست داشت رئیس شود. اون خندید و گفت: «جوان خوب است، آزادی باشد، همه باید دموکراسی باشند، گفتگو با هر کس مثلا آمریکا باشد،خوب است». همه حرفاش از رو اخلاص بود و شیطونه خواب بود.
بچه محلّا گفتن حرف دل ما رو زدی. او ریش خود را هم روزانه با دقت و وسواس رنگ آمیزی می کرد و میکاپ قهوه ای دخترکُشی بر روی خود اجرا می کرد. دخترا و پسرای با حال هم گفتند چقدر این خوبه. سپس گریه کرد.

عده ای از مردم دلشون به حال او سوخت و او را رئیس کردند.شیطونه خوشحال شد.البته این هیچ ربطی به اون نداشت. خوشحالی شیطون به این بود که حرف آدم خوبا که گفته بودن به ممدی رای ندین درست در نیومد
اون سپس بهزاد نبوی و محمد چریک (عطریان فر) و حسین آقا مرعشی و سعید جون(حجاریان) و عباس (عبدی) و عبدالله نوری و تاج زاده را دور و بر خودش جمع کرد و دولت قشنگی درست کرد. همه رفقا جمع بودن تا میلیارد میلیارد پول درست کنن. همشون هم دست پاک بودن و مامانی، مخصوصا بهزاد و حسین و چریکه ... .
اوّلا: توسعه سیاسی و آزادی و دموکراسی را همه گیر کرد؛ البته برای طرفداراش. شیطونه راضی بود.
دوماً:با دخترا دوست بود و اونا رو آزاد گذاشت(تا حدی که علیه حجاب هم تظاهرات کردن). اصلا شیطونه اینجا نبود. بعد اینقدر آزادی زیاد شد که خرتوخر شد. یا مرغ تو مرغ سوماً: ظلم تاریخی به روابط دختر و پسر را جبران کرد و همه با نشاط و خنده با هم دوست شدن. البته بعضی وقتا عصبانی می شد و داد هم می زد برا مخالفاش که از هر لولویی بدتر بودن.
چارماً: به مخالفای خودش لقب تئوریسین خشونت داد و با همکاری نیک اهنگ مزدور کوثر و علوی تبار و شمس الواعظین و فرج دباغ (سروش) و ... مخالفاشو خشن و بی منطق و امّل و مرتجع و مخالف ازادی و ... نشون داد. شیطون دوباره خواب بودپنجماً: به دوستاش یه روزه مجوز روزنامه داد و به دشمناش شش ماهه هم مجوز نداد تا آزادی و برادری و برابری فراماسونری رو در کشور ما هم مثل قبله اش غرب، اجرا کنه. دوستاش هم تا تونستن به اماما و پیغمبرا و خدا و اسلام فحش دادن و اون هم ازشون حمایت کرد. آخه مطبوعات باید آزاد باشن و هر کار می خوان بکنن.
خلاصه کلی کار دیگم کرد تا اینکه دورش تموم شد. دوستاش اونو از قطار اصلاحات پیاده کردن ولی اون که اونا رو به نون و نوا رسونده بود دست بردار نبود و دست از رفیق بازی برنداشت و دوباره حرفای اونا رو گوش کرد.این آخریا کم کم داشت می فهمید که فقر و فساد و تبعیض مهم تر از توسعه سیاسیه. اون موسسه بین المللی گفتگوی تمدن ها رو هم راه انداخته بود که مهاجرانی به دلیل گفتگوی زیاد با زنان و دخترای اونجا ابرویی براش نذاشت و ممد قصه ما تصمیم گرفت خودش رئیس اونجا بشه تا بتونه بهونه ای برا سفرای بعدی اش به اونور آب داشته باشه. اون رفت و اومد تا اینکه گندش در اومد که اون هم به دنبال گفتگو با بانوان بی حجاب و مامانی ایتالیایی بودهاما ممد جون ما گفت که فیلم این گفتگو و مصافحه مونتاژ شده و من این کارای بد رو نکردم؛ غافل از اینکه دفترش قبلا گفته بود که پخش این فیلم بده! حالا نمی دونم چطوری دو روزه این فیلم بده، عوض شده مثل بارباپاپا که همش عوض می شد. خلاصه ممد جون بد گندی زده بود. شیطونم می گفت من فقط وسوسه کردم تو خودتو می گرفتی! ادامه ماجرا رو خودتون از رسانه ها پیگیری کنید

آقا گاوه و خانم گاوه به این آقا مشکوکند/ببینید چطور شروع کرد و به کجا رسید و آیندش چی می شه؟! سرگذشت یک آقای مهربون به روایت تصاویر

یادتان باشد برای رای گرفتن بعضی وقت ها باید خندید و
بعضی وقت ها باید گریه کرد. بستگی به نظر ارباب دارد.

اگر اینقدر به این خانم ها نمی چسبید چی می شد... در ادامه ببینید چقدر بی غرض بوده

این احمدی نژاد بدجور حال بعضی ها رو از سابق و لاحق می گیره
این دخترشه اشتباه نشه...! جرمش اینه که دخترش رو می تونست
تو خونش ماچ کنه! حتما لازم نبود خلق الله هم فیض ببرند




من چون گاوم می دونم باز به کیا رای بدم... خنگ خدا

Wednesday, June 20, 2007

در رثای ایشان شاعری گمنام و بلنداوازه گوید:

نه همین لباس است نشان ادمیت
شنیده بودم که درعهد قدیما
دزدی نموده بود یکی، با قیافه علما
یعنی که با لباسای مقدس روحانی
کرده بود اون نامرد، غلط های زیادی
وقتی اونو گرفتنش و بردن
گفت ظریفی داری سن کهن
این طلبه نیست که دزدی نموده
دزدیه که خودشو طلبه جا زده
این لباس از سرش زیاده خاتمی هم، مثه اون شیادّه
رای مردم، به اون فریبه
آخ که دلم از این نامردیا داغِ داغه

بوشی جون به ممد
جرج بوش می گه، من نمی گم
پاسپورت می دم، به هر کسی من نمی دم
به خاتمی به راحتی پاسپورت می دم
چون حرفای جنس خودم رو ازش زیاد شنیدم

آلبرایت یهودی خطاب به ممد ایرونی
از بس که از دوّم خردادیا، گند منافقی دراومد
دهان هایِ گشاد دشمنا کش اومد
وزیر خارجه اِمریکا، آلبرایت می گفت
بر و بچ اصلاحات، فرزندایِ خودَمَن


خاتمی گوگّوری مگوری، با دخترا چی کار داری؟!
ای صنم صلح و طرفدار عشق
مهربونی و دلبری، به این می گن کار عشق
ای که طرفدارِ تمدن، تویی
خواهان گفتگو با نسوانی
دست تو در جمعیتِ فراوان
رسید به دستِ یکی از بانوان
قربون اون ریشای رنگی
دخترا می گن اوف! که چقد قشنگی
دختر بازی که شاخ و دم نداره مستی تو این روزا، نیاز به خم نداره
خاتمی رفته ایتالیا، به دیدار دخترا
دست داده با اونا، این مردکِ گوگوری مگوری

بیانیه جمعی از طلاب و روحانیون در نفی حرمت شکنی روحانی نمایان

بسم الله الرحمن الرحیم
مردم مسلمان و متعهد ایران! شیعیان عزادارِ هتک حرمت آمریکا و همدستانش به سرداب مقدس ولیعصر(عج) و مدفن منور عسکریین(سلام الله علیهما)! مراجع معظم و روحانیت بیدار و آگاه! جامعه مدرسین حوزه علمیه قم! دادگاه ویژه روحانیت! شورای مدیریت حوزه علمیه قم.
ضدیت با شریعت و هنجارشکنی جامعه متشرعه، از جانب هر کس که باشد محکوم است و مورد تبری جامعه اسلامی است. آن روزها که کسروی جنایتکار به اسلام اهانت نمود، خمینی روح الله با غیرت انقلابی و مثال زدنی خود، بدون توجه به پزهای روشنفکری و شماتت غافلان، بارها لعن و نفرین به او نثار کرد و در کتاب «کشف الاسرار» ش بارها نگاشت که «تُف بر کسروی باد ...» که اسلام را به تمسخر گرفته است. کسروی ظاهرا یک روحانی بود! تقی زاده هم که ظاهرا روحانی بود در ادامه راه غرب پرستی او، گوی سبقت را از فاحشه های سیاسی ربود و به اسلام و ایران تا توانست خیانت روا داشت. باز هم داشته ایم کسانی را که با سوء استفاده از لباس رو حانیت به اسلام خیانت کرده اند و رذیلت را برای خود خواستند.
شریعتمداری که فتوای به قتل امام و تایید کودتای نوژه را داد و منتظری که خون به دل روح الله عزیز کرد از همین قماشند. کدیور که با واژگونه فهمی دین، اسلامیت نظریه ولایت فقیه را زیر سوال برد و اشکوری که ملعونانه دست در دست دریوزگان غربی و غربگرا علیه ولایت و اسلام موضع گرفت، نیز از همین قماشند. اینان نه حجه الاسلامند و نه آیه الله، که مشتی نفس پرست و قدرت طلبند... دزدانی در لباسی مقدس که ساده دلان و بی اطلاعان را می فریبند و غرض ورزان و دشمنان را خواسته و ناخواسته یاری می رسانند. و این عجیب نیست که پسر ناخلف پیامبر مظلوم خدا، نوح(صلوات الله علیه) و جعفر، پسر امام دهم و... نیز به انحراف رفتند. شرط انسانیت و روحانیت نه آباء و اجداد و نه اسم و رسم و نه لباس خاصی، هیچ کدام نیست؛ بلکه تقوا و پاک دستی و حیا و اعتدال و دشمن شناسی و پاکدامنی شرط مقوم روحانی بودن است.
«محمد خاتمی» نیز یکی از همان قماش است که متاسفانه با امکانات مالی و تبلیغاتی فراوان داخلی و خارجی، از این لباس، نهایت سوء استفاده را کرده و می کند. او پس از سالها گسترش فرهنگ غربی و لیبرالیستی در این کشور و بها دادن به عناصر فاسد و غربگرا و غارتگری که با ریاست او، به قدرت و ثروت رسیدند، اخیرا در سفری به ایتالیا اقدام به گناه علنی لمس بدن اجنبی و مصافحه با چند زن بی حجاب کرد. بی حیایی و بی شرمی او آنچنان زیاد بود که به راحتی حتی در مقابل دوربین ها با چشم درگی در مقابل نامحرمان بی حجاب ایستاد و به آرامی دستان آنان را فشرده و با آنان خندید و گنه کاری و فسق پنهانی خود را به همه نمایاند. او لیاقت لباس مقدس پیامبر را نداردو او روحانی نیست بلکه عملکرد او جز ضربه زدن به روحانیت و اسلام و ایران نیست. هنجارشکنی و اباحه گری او، باید در دادگاه صالحه ای بررسی شود و این لباس مقدس از شر او راحت شود. دادگاه ویژه روحانیت اگر به این وظیفه خود عمل نکند فقط خشم خدا و مردم متدین را برای خود خریده است. در فرهنگ ایرانیان غیر مسلمان هم، حرمت زن پاس داشته می شود.
حضرت روح الله و نایب حکیمش، شهیدان مظلوم، بهشتی و باهنر و محلاتی و مطهری و اشرفی و صدوقی و هزاران گل بوستان حوزه های علمیه نمونه های ناب انسان هایی بوده اند که اسلام و حوزه ها به آنان مفتخرند. امید که با خلع ید افراد سوء استفاده کننده از اسم و عنوان و لباسشان، دامن روحانیت پاک شود و مجاهدت ها و خدمات شایانِ بزرگانی چون: آیه الله سیستانی و آیه الله فاضل لنکرانی و علامه مصباح یزدی و علامه جوادی آملی و .... با شهوت رانی ها و قدرت طلبی های سبک مغزان بی ریشه، زیر سوال نرود. حوزه علمیه و قاطبه علما و طلاب از این افرادِ سودجو تبری می جوید و از اینان به پیشگاه ولیعصر(عج) شکایت می برد که اینان با اعمال ضداسلامی خود به مردم و دین خدا تجاوز می کنند. شکستن هر حکمی از احکام الهی زشت است و سرآغاز دین زدایی و بی عدالتی های آینده است و باعث وقیح تر شدن گنه کاران و اراذل و بسط گناه و فساد می شود و می تواند در مسیر اندُلُُسیزه کردن ایران و فروپاشی اجتماعی موثر باشد؛ لذا واکنش نشان دادن به این مهم بر همه ضرورت دارد. آری باید به بی عدالتی های اقتصادی و سیاسی همین قماش هم به طور دقیق پرداخت که در سایر بیانیه های ما آمده و انشاءالله خواهد آمد.
جمعی از طلاب و روحانیون حوزه های علمیه/۲۷خرداد 1386 / ۲ جمادی الثانی

خاتمی وابطحی بازی با کدامین لباس/ لا اقل رسما بگویید ما روحانب نیستیم


عبا و ردای آتشین


یادم می آید که درکوران انقلاب وقتی درتبریزبه تحصیلات دانشگاهی مشغول بودم ، مخفیانه ِیک پای دیگرمان هم به یکی ازمحله های نزدیک یکی ازمساجد مهم تبریزبازبود تا از اخبارجدید نهضت مطلع شویم . طلبه ای که رابط مرحوم آیت الله شهید قاضی طباطبایی با دانشجویان بود درمیان اخباری که ارایه می کرد اشاره ای داشت به یک خبرکه مربوط می شد به حرکات خائنانه یک روحانی نما درتبریز. اوبحث را با یکی ازشرایط مهم پیروزی نهضت ، یعنی آسیب شناسی انقلاب و راه های شناسایی دوست و دشمن ادامه داد وجالب اینکه اولین قشری را که مورد بررسی قرارداد قشرروحانیت بود وبعد ازان قشردانشگاهی رامطرح کرد، دقیقا همان حساسیتی که بعدها بارها اززبان مبارک حضرت امام رحمت الله علیه شنیده بودیم .
اوفرمول جالبی را برای شناسایی روحانی خوب ازبد وقابل اعتماد وغیرقابل اعتماد عنوان می کرد ومی گفت؛ یک روحانی واقعی باید حداقل ۶ مشخصه داشته باشد: ۱- لباس روحانیت به تن نمی کند، مگربا هدف ترویج دین خدا ، با استفاده از قواعد محکمی که قرآن و عترت برایش تعیین کرده است ۲- پیش ازانکه دیگران را موعظه کند ، خود را موعظه می کند۳- دروغ نمی گوید ۴- فریبکاری نمی کند ۵- چشمانش را بر هرحرامی پاک نگاه می دارد وبالاخره ۶- باعملکرد حسنه خود آنچنان نوری پرتوافشانی می کند که خلایق از نوراو ، نورامید ، توان پایداری ، جسارت مبارزه ، نعمت صبوری و بردباری دربرابر سختی های زندگی دریافت می کنند

.
اوبه ما می گفت ؛ اگرروحانی دیدید که با این خصوصیات همخوانی ندارد بدانید که باید احتیاط کنید . این طلبه می گفت ؛ اگریک روحانی ، فاقد یکی ازاین خصلت های نیکونباشد ویا به بهانه مصلحتی اصولی رازیرپا بگذارد ، شک نکنید ، اگر درکوتاه مدت میسر نشد حتما در درازمدت به هواداران ومخاطبانش به جای نورآتش هدیه خواهد کرد!
فضاحت آقای "خاتمی "درسفر دو ماه پیش اش به ایتالیا و دست دادن وی با زنان نیمه برهنه این کشوروگفت وگوی کوتاه وی با آن ها درکمال آرامش! همه گروه های دوم خردادی حتی تندترین تشکل های این جبهه یعنی حزب مشارکت را هم وادار به یک سکوت خفت بار ودرعین حال معنی داری کرده است
!


احزابی که خود درزیر پا گذاشتن مصلحت های نظام واصول اسلامی برای کسب قدرت وامتیازات سیاسی ید طولایی دارند با انتشاراین خبرپس از دوماه سپری شدن ازاین سفرو دیدن این فیلم ۶.۵ دقیقه ای که دریکی از سایت های خارجی لینک شده است ، آنچنان دچارشوک شده اند که هنوزهم که هنوزاست این احزاب مدعی راه و خط امام (ره ) نتوانسته اند حتی یک کلمه درتوجیه و یا تقبیح آن بگویند و یا قلمی کنند الا یک نفربه نام "محمد علی ابطحی" رییس دفتروقت خاتمی دردوران ریاست جمهوری وی که به نظرمی رسد اصلاح طلبان عاقل تر ازآن باشند که باتوجه به سابقه نه چندان مطلوب آقای ابطحی ، وی را برای توجیه این خلاف بزرگ آقای خاتمی جلوانداخته باشند !
اول ازهمه این راداشته باشید که" سید محمد خاتمی" درزمان ریاست حمهوری خود به دلیل دریافت فیلمی ازسوی فرمانده وقت نیروی انتظامی که مرتبط با جناب" ابطحی" مسئول دفتروی بود، مجبور به برکناری ابطحی شد، حا ل محتوای این فیلم ازچه جنسی بود بماند برای آینده ، ولی همین بس که این فیلم عامل اصلی برکناری وی شد.
دوم اینکه دراین رابطه به یاد خاطره ای افتادم ازنویسنده متعهدمان جناب آقای "محمد نوری زاد" درباره مثلا این دلسوخته منش طلبگی! که در۲۱/۱۱/۱۳۸۱ درروزنامه کیهان به چاپ رسیده است، که بخشی ازآن را عینا درزیرمیخوانید :

" من خودم چند سال پیش (پیش ازانتخاب آقای خاتمی و پیدا اشدن دوم خرداد)برای فیلمبرداری ازدرخشندگی های مردمان مسلمان ودلاورلبنان به این سرزمین زخمی سفرکرده بودم . دربیروت ودر موضعی مشرف به دریا، درست درغوغای رفت وآمد مردم،به مرد جوانی برخوردم که چهره ای آشنا داشت . من این چهره را پیش تر،درهمین رادیو وتلویزیون خودمان بارها دیده بودم . اما ظاهری که اواز خود آراسته بود.، مرا به تردید می انداخت. آن کسی راکه من به عنوان مسئول برجسته دررادیوی خودمان دیده بودم ، یک روحانی شکیل و مرتب واساسا روحانی زاده بود.اما این کسی که دربیروت ، درساحل و در معبرزنان و مردان می دیدم ، بااین شورت بالای زانویی که پوشیده ، وبااین پیراهن آستین کوتاهی که نوشته ای انگلیسی را برسینه وپشت دارد ، این حتما یک نفر دیگراست!این حتما نمی تواند مسئول برجسته و اسبق رادیوی جمهوری اسلامی ، وحالا- آن روز- مسئول دفتربیروت صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران ، یعنی همین معاون پارلمانی فعلی رییس جمهورباشد.تردید خود را باجلو رفتن وسلام و علیک باجناب ایشان به یقین تبدیل کردم. وقتی دانست به چه منظوردرلبنانم، زیرو بالای رزمندگان غیورومسلمان لبنانی را درهم پیچید و خیمه علم شده فلسطین رابه نفع اسراییل پایین کشید. آنجا بود که دانستم مناسبت آن شورت بالای زانو وتی شرت سفید نقش لاتین، با درون حضرت ایشان چه تناسب همگونی دارد. به قول امروزی ها، درون وبیرون، کاملا با هم «ست» شده بود. همان جا بود که دانستم لباس روحانی ، درطول تاریخ ، درست مثل منبرمساجد، یکی ازمظلوم ترین ها بوده وهست وخواهد بود."

واین ها کسانی هستند که تا دیروز بوسیدن دست" پوشیده به دستکش" یک بانوی فرهیخته ۷۰ ساله فرهنگی توسط احمدی نژاد را مستمسکی برای مخدوش کردن چهره وی علم کرده بودند که امروز در توجیه چنین فضاحتی به بار آمده ازجانب لیدر اصلاح طلب ها وامانده اند! وازخود می پرسند اگراین اقدام احمدی نژاد را بتوان به عنوان اقدامی درراستای احترام و پاسداشت از زحماتی دانست که قشر زحمتکش معلم درجامعه متحمل می شوند قلمداد کرد چه توجیهی می توان برای دست دادن ومصافحه با زنان نیمه برهنه یک کشورغربی با سوابق مخالفت با نظام جمهوری اسلامی تراشید ، جزآنکه آ ن را می بایست یک وادادگی ودلدادگی به غرب ویک آبروریزی سیاسی قلمداد کرد ؟!
منبع
: http://agajan.blogfa.com/

آیا خاتمی خلع لباس می شود؟



دادگاه ويژه‌ي روحانيت در عمر خود خدمات بي‌شماري به امام صادق عليه‌السلام داشته و حوزه‌هاي جعفري عليه‌السلام را از لوث وجود بسياري از ناپاكان و ناصالحان پاك گردانيده است. اما اينك پرسش آن است كه چرا "پيرامون عمل حرام خاتمي" كه نخستين بار هم نبوده، اين چنين سكوت پيشه كرده است؟
خلع لباس
نوشتن مطلب خطاب به مراجع عظام تقليد، جامعه‌ي محترم مدرسين و روحانيت اصيل و وارسته تمام حوزه‌هاي امام صادق عليه‌السلام، گام اول بود، و گام دوم نوشتن اين مقاله خطاب به دادگاه ويژه‌ي روحانيت است. دادگاهي كه براي رسيدگي به جرائم يا اتهامات دارندگان لباس روحاني تاسيس يافته، و دستور تاسيس اين نهاد مقدس از سوي حضرت امام سلام الله عليه صادر شده است. پيش از پرداختن به اصل مطلب، پرسش بنياديني را مطرح مي‌كنم كه:
آيا به طور كلي و اساسي، مقصود و هدف متعالي آن مرجع و فقيه و رهبر جهان اسلام از تاسيس دادگاه ويژه، "حفظ و حراست از لباس مقدس روحانيت" نبود؟ اگر اين امر تعيين كننده مد نظر حضرتش نبود، و اگر آن امام بزرگ صرفاً محدود كردن رسيدگي به پرونده‌ي تخلفات و جرائم دارندگان لباس روحاني در "دادگاهي ويژه" در نظر داشت، مي‌توان آن حضرت را در دايره‌ي تنگ "صنف‌گرايي" ارزيابي كرد؟
اما بعد، دادگاه ويژه‌ي روحانيت در عمر خود خدمات بي‌شماري به امام صادق عليه‌السلام داشته و حوزه‌هاي جعفري عليه‌السلام را از لوث وجود بسياري از ناپاكان و ناصالحان پاك گردانيده است. اما اينك پرسش آن است كه چرا "پيرامون عمل حرام خاتمي" كه نخستين بار هم نبوده، اين چنين سكوت پيشه كرده است؟
آيا محاكمه‌ي "عبد... نوري" به جرم "ترويج حرام در اخلاق و رفتار و روزنامه‌ي تحت امر او، در راستاي حراست از "شريعت محمدي صلي‌الله عليه و آله و سلم" نبود؟ اين عمل مقدس و به جا، اگر ديگر دارندگان اين لباس را از تئوري‌پردازي و عمل خلاف شرع از طيف اصلاح‌طلبان به طور كامل باز نداشت، اما برگ زريني، در كارنامه دادگاه ويژه روحانيت به يادگار نهاد.
خلع لباس "يوسفي اشكوري"، كه با حضور ننگين خود در كنفرانس برلين، سبب وهن روحانيت شيعه به لحاظ تئوري و عمل گرديد، اقدام به جا و طلايي ديگري از سوي اين نهاد مقدس بود.
حال جامعه‌ي اسلامي و به خصوص مهد تشيع و سراي امام زمان عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف – ايران اسلامي – مانده است و معضل ويرانگر عمل "محمد خاتمي" در دست دادن با زنان در ايتاليا! يعني انجام يك "خلاف شرع بيّن از سوي اين دارنده لباس روحاني".
مطلب ديگر آن كه اين عمل، پس از ده سال ويرانگري تئوريك و برنامه‌سازي خانمان‌برانداز او برمبناي اصلاح‌طلبي دين‌ستيز و شريعت‌سوز، انجام گرفته است. يعني اگر همان دوران كه او فرياد زد: "اگر دين در مقابل آزادي بايستد در هم خواهد شكست" و با اين نعره دين‌ستيز، اراذل و اوباش را در 18 تير 78 براي براندازي به پرجمداري "مريم شانسي" به خيابان‌ها كشيد، دادگاه ويژه روحانيت وارد عمل مي‌شد، امروز اين فاجعه به انجام نمي‌رسيد.
آيا ترويج اخلاق‌ستيزي شريعت‌سوزانه "عبدالله نوري" در روزنامه‌اش، و حركت ننگين "يوسفي اشكوري" در حضور و سخنان بي‌مبنايش، از اعمال "محمد خاتمي" ننگين‌تر بوده است؟ بي‌گمان چنين نبوده و نيست. بالاتر آن كه اين فرد با منابع نامعلوم و البته هنگفت مالي با دوره‌گردي در جهان غرب، دستگاه معركه‌گيريش را با تفسير و تحليل اسلام امريكايي به نام "نظام اسلامي" به كار مي‌اندازد. بنابراين هم به لحاظ تئوريك كه مبنايي‌تر از فضاحت عمل حرام "محمد خاتمي" است و هم به دليل انجام اين "خلاف شرع بيّن" انتظار مي‌رود دادگاه ويژه نسبت به "خلع لباس" او وارد عمل شود. اين انتظار امت اسلام، ملت ايران و همه‌ي مدافعان روحانيت اصيل و وارسته است.

فاطمه رجبي

منبع: http://www.ansarnews.com/?usr=news/detail&nid=1224